به کمند سر زلف صنمی گشته اسیر

وای ازین دل که برای همه افسونه شده


عشق دیگه پیر و جوون نمیشناسه
عاشقی وقت و زمون نمیشناسه(2)


دوستان طعنه زنندم که بهار تو گذشت

عشق و مستی همه جا بود شعار تو گذشت


ولی افسوس دل عاشق و شیدای مرا

نتوان گفت که بس کن دیگه کار تو گذشت!


عشق دیگه پیر و جوون نمیشناسه
عاشقی وقت و زمون نمیشناسه(2)



خدا نگهدار
دوستیتان باعث افتخار است